پاسخ به سؤالی دربارۀ معنای آیات حجاب در این فایل صوتی بیان شده است. سؤال مذکور به شرح زیر است:
سوال من در مورد معنی آیات حجاب هست (یدنین علیهن من جلابیبهن / ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن) که یکی از اطرافیان به صورت «فرو انداختن حجاب» معنی می کنه و مادرم تحت تاثیرش حجابشون رو برداشتن.
آیا این افعال رو می تونیم این طور معنی کنیم که روسری رو (از سر) فرواندازید (و بر سینتون بیاندازید و در واقع سینه رو بپوشونید) تا مورد آزار قرار نگیرید؟ کما این که تو امریکا و اروپا کسی که حجاب مو داشته باشه مورد آزار هست و کسی که ساده و همرنگ بقیه باشه و حجاب نداشته باشه جامعه راحت تر می پذیردش و اذیت نمی شه.
این سوال خیلی فکرم رو درگیر کرده و ممنون می شم اگر در مورد ریشه این دو فعل برام توضیح کامل تری بفرمایید.
پاسخ این سؤال در ادامه آمده است. متن آیات اشارهشده در صوت چنین است:
- آیۀ 59 سورۀ مبارک احزاب: يَا اَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّاَزوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ المُؤمِنِينَ يُدنِينَ عَلَيهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَٰلِكَ اَدنَىٰ اَن يُعرَفنَ فَلَا يُؤذَينَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا (مشاهدۀ آیه در سوره)؛
- آیۀ 31 سورۀ مبارک نور: وَقُل لِّلمُؤمِنَاتِ يَغضُضنَ مِن اَبصَارِهِنَّ وَيَحفَظنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبدِينَ زِينَتَهُنَّ اِلَّا مَا ظَهَرَ مِنهَا وَليَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبدِينَ زِينَتَهُنَّ اِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ اَو آبَائِهِنَّ اَو آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ اَو اَبنَائِهِنَّ اَو اَبنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ اَو اِخوَانِهِنَّ اَو بَنِي اِخوَانِهِنَّ اَو بَنِي اَخَوَاتِهِنَّ اَو نِسَائِهِنَّ اَو مَا مَلَكَت اَيمَانُهُنَّ اَوِ التَّابِعِينَ غَيرِ اُولِي الاِربَةِ مِنَ الرِّجَالِ اَوِ الطِّفلِ الَّذِينَ لَم يَظهَرُوا عَلَىٰ عَورَاتِ النِّسَاءِ وَلَا يَضرِبنَ بِاَرجُلِهِنَّ لِيُعلَمَ مَا يُخفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا اِلَى اللَّهِ جَمِيعًا اَيُّهَ المُؤمِنُونَ لَعَلَّكُم تُفلِحُونَ (مشاهدۀ آیه در سوره)؛
- آیۀ 60 سورۀ مبارک نور: وَالقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرجُونَ نِكَاحًا فَلَيسَ عَلَيهِنَّ جُنَاحٌ اَن يَضَعنَ ثِيَابَهُنَّ غَيرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَاَن يَستَعفِفنَ خَيرٌ لَّهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (مشاهدۀ آیه در سوره).
مطالب بحثشده در «پاسخ به سؤالی دربارۀ معنای آیات حجاب» به شرح زیر است:
- معنای «یُدنینَ عَلَیهِنَّ» چیست؟
- «مِن» در «مِن جَلابیبِهِنَّ» به چه معنا است؟
- «جلباب» چیست؟
- معنای «خمار» در جملۀ «وَليَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيوبِهِنَّ» (نور: 31) چیست؟
- منظور از جملۀ «وَالقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللّاتي لا يَرجونَ نِكاحًا فَلَيسَ عَلَيهِنَّ جُناحٌ اَن يَضَعنَ ثِيابَهُنَّ غَيرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزينَةٍ» (نور: 60) چیست؟
فهرست مطالب
سلام عرض میکنم خدمت عزیزان و علاقهمندان به مباحث قرآنی
در این جلسه مطالبی و نکاتی را دربارۀ آیۀ 59 سورۀ مبارکه احزاب خدمتتان تقدیم میکنم.
آیۀ شریفه میفرماید:
«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا» (احزاب: 59)
برای فهم دقیق معنای این آیه باید به چند نکته در مورد کلمات و عبارات این آیه شریفه دقت کنیم؛ بخشی از کلمات واضح است مانند: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ»، «قُلْ»، «أَزْوَاجِكَ»، «بَنَاتِكَ» و «نِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ» معنایشان مشخص است و روی آنها مکث نمیکنیم.
«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ…»: ای پیامبر، بگو به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنین.
1. توضیح «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ»
«يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَ»: [همچون پردهای که از بالا به پایین آویزان میشود] از بالا به پایین بر [سرِ] خود بیندازند: «دَنا الشيءُ من الشيءِ: قَرُب… دَنَوتُ منه دُنُوّاً وأَدنَيتُ غيري» (لسان العرب (ابن منظور)؛ ج14، ص271-272)؛
«يُدْنِينَ»: فعل مضارع از باب اِفعال است، مفرد مذکر غائب آن «أَدْنی – یُدْني» و مصدر آن «إدْناء» از «دنُوّ» به معنای نزدیک کردن است و ریشۀ این کلمه «دُنُوّ» است یعنی نزدیکی، نزدیک بودن
1-1. دو مثال قرآنی:
1-خداوند در سورۀ نجم میفرماید: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى – فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ» (نجم: 8-9)
«ثُمَّ دَنَا» یعنی نزدیک شد
«فَتَدَلَّىٰ» یعنی به سمت پایین رها شد، آویزان شد
«فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ» یعنی فاصلۀ این شخص با طرف مقابل [که در اینجا نمیخواهیم وارد تفسیرش شویم که چه کسی است]؛ فاصلۀ این شخص با آن شخص به اندازۀ یک کمان [تیر و کمان] یا نزدیکتر شد.
پس «دَنَا» فعل ماضی است و در آیۀ 9 سورۀ مبارکه نجم «أَدْنَىٰ» افعل تفضیل است به معنای نزدیکتر
2- در سورۀ مبارکۀ «الحاقّه» میفرماید: «قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ» (الحاقّه: 23) یعنی میوههای بهشت نزدیک هستند، یعنی در دسترس هستند، مثل دنیا نیست که مثلاً بعضی از میوهها را برای چیدن باید از درخت بالا رفت و بعد میوه را چید؛ در بهشت دست را دراز کنید بهراحتی در دسترس و در اختیار شما قرار خواهد گرفت.
«دَانِيَةٌ»: اسم فاعل از این ریشه است و «قُطُوف» چون جمع مکسر است، کلمۀ «دَانِيَةٌ» بهصورت مفرد مؤنث آمده است.
یعنی میوههای قابل چیدنش، «داني» و نزدیک هستند.
بنابراین:
«دَنَا – يَدْنُو» یعنی نزدیک بود یا نزدیک شد (ثلاثی مجرد-فعل لازم)
«أَدْنی – یُدْني – إدْناء» به معنی «نزدیک کردن» (ثلاثی مزید- فعل متعدی)
1-2. کاربرد ریشۀ «دُنُوّ» با حرف جر «علی»
از کاربردهای ریشۀ «دُنُوّ» با حرف جر «علی» بهدست میآید وقتی فعل «دَنَا» به معنی نزدیک بودن با حرف جر «علی» به کار میرود به معنای در بر گرفتن است و مفهومِ فراگرفتن، در بر گرفتن، چیزی را با در برگرفتن پوشاندن دارد.
از کاربرد «دَنا» با «علی» در عبارات دیگری مثل: «وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا» [سایههای آن بهشت آنها در بر گرفته] (انسان: 14) بهخوبی فهمیده میشود که این ترکیب، مفهوم فراگیر بودن و در برگرفتن را میرساند.
«ظِلَال» جمع «ظِلّ» به معنی سایهها است
اگر بخواهیم آیه را با خود ریشۀ کلماتش معنا کنیم بهصورت زیر است:
«دانِیَة»: اسم فاعل، نزدیک شده
«عَلَیهِم»: بر آنها
«وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا…» (انسان: 14) یعنی سایههای آن بهشت نزدیک شده است بر آنها
حال سؤالی پیش میآید: یعنی سایه آمده و نزدیک آنها شده است؟ آیا مفهوم بهدرستی فهمیده میشود؟
در پاسخ باید گفت: خیر، علیالقاعده مفهوم این نیست و معنایی که در اینجا اراده شده است، این نیست و از قرائن بهراحتی فهمیده میشود «وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا…»(انسان: 14) یعنی سایههای آنجا [آن باغ، آن بهشت] آنها را در خود در برگرفته است.
البته اینجا معنای «پوشاندن» لحاظ نشده است زیرا سایهها چیزی را نمیپوشانند اما در بر میگیرند. حالا اگر چیز دیگری که انسان را در بر میگیرد و خاصیت پوشانندگی هم داشته باشد، طبیعتاً مفهوم پوشاندن هم لحاظ خواهد شد.
و همچنین کشاف نقل میکند که وقتی خانمی پوشش روی صورتش کنار میرود به او گفته میشود: «أدنِى ثوبَكِ على وجهكِ» [صورتت را با لباست بپوشان]: «يقال إذا زلّ [کنار رفت] الثوب عن وجه المرأة: أدنِى ثوبَكِ على وجهكِ» (الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل (زمخشری)؛ ج3، ص560)؛ از این نقل نیز استفاده میشود که معنای پوشاندن نیز از این عبارت فهمیده میشده است.
پس وقتی مادۀ «دنوّ» و مشتقات آن با حرف جر «علی» به کار رود، دو مفهوم فراگیر بودن و پوشاندن را در خود دارد.
حال چه ارتباطی بین «دنوّ» (نزدیک بودن) و در بر گرفتن و پوشاندن وجود دارد؟
برخی در پاسخ به این سؤال قائل شدهاند که:
معنای «إرخاء» [از بالا به پایین رها کردن] در «دنوّ» یا «إدناء» تضمین شده است: «ضُمّنَ معنى الإرخاء أو السَدْل [به پایین رها کردن] ولذا عُدّيَ بـ«على» على ما يظهر لي» (روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني (آلوسی)؛ ج11، ص264). بنا بر این احتمال معنای يُدنينَ عَلَيهِنَّ چنین میشود: [همچون پردهای که از بالا به پایین آویزان میشود] از بالا به پایین بر [سرِ] خود بیندازند و به خود نزدیک کنند.
برخی نیز «إدناء» را در مورد پرده و امثال آن، به معنای «إرخاء» دانستهاند، یعنی لزوماً معنای «نزدیک بودن» یا «نزدیک کردن» در آن وجود ندارد: «أَدْنَيتُ السِّترَ [پرده]: أَرخَيتُه [آویزانش کردم]» (المصباح المنير فى غريب الشرح الكبير للرافعى(فیومی)؛ ص201؛ تاج العروس من جواهر القاموس (مرتضی زبیدی)؛ ج19، ص419)؛ «ومعنى «يُدنينَ عَلَيهِنَّ مِن جَلابيبِهِنَّ»: يُرخينها عليهنّ، ويُغَطّين [بپوشانند] بها وجوههنّ وأعطافهنّ [از سر تا کمرهایشان]. يقال إذا زلّ [کنار رفت] الثوب عن وجه المرأة: أدنِى ثوبَكِ على وجهكِ» (الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل (زمخشری)؛ ج3، ص560).
به نظر نگارنده اینکه «دنوّ» همراه با حرف «علی» به معنای از بالا به پایین رها شدن و در برگرفتن و پوشاندن باشد ـ بدون تضمین ـ صحیحتر و بیتکلفتر است.
بنابراین «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ» فعل متعدی است یعنی جلابیب را جوری استفاده کنند که آنها را در بر بگیرد.
یک موقع است گفته میشود: [الجَلابيب تَدْنُو عَلَيْهِنَّ] یا [دانيةٌ عَلَيْهِنَّ] یعنی این جلابيب، جلبابها، آنها را در برگرفته است
یک موقع است گفته میشود: نه، خود اینها یک کاری کنند که جلابيب آنها را در بر بگیرد، در اینجا فعل متعدی است یعنی جلابیب را بهگونهای به کار بگیرند که آنها را در بر بگیرد. مفهوم آیۀ 59 سورۀ احزاب این مورد است.
2- توضیح «مِن» در «مِن جَلابيبِهِنَّ»
معنای متعارف و معروف «مِن»، «از» میباشد اما در آیۀ 59 سوره مبارکه احزاب، اگر «مِن» را در معنای «از» استفاده کنیم؛ آیه بهصورت زیر معنا میشود:
«از جلبابهای خودشان بر خودشان میافکنند که فرابگیرد آنها را.» اما این ترجمه، مفهوم آیه را بهخوبی روشن نمیکند لذا باید بدانیم که حرف اضافۀ «مِن» همیشه به معنای «از» نیست.
ظاهراً «مِن» در آیۀ موردبحث، «مِن» زائده است. «من» میتواند در جملههای منفی یا استفهامی زائده باشد؛ مثل «من» در: «ما رأيت من أحدٍ»، که به معنای «ما رأيت أحدًا» میباشد. یا مثل «من» در: «هل رأيت من أحد؟» که به معنای «هل رأيت أحدًا؟». البته اکثر علماء نحو میگویند: «من» در جملههای مثبت بهصورت زائده به کار نمیرود؛ ولی برخی زائده بودن «من» را در جملههای مثبت مثل: يُدنينَ عَلَيهِنَّ مِن جَلابيبِهِنَّ جایز میدانند.
ولی به نظر میرسد ـ علیرغم قول مشهور ـ «من» زائده در جملههای مثبت نیز به کار میرود، هرچند این کاربرد کم است. مثلاً طبرسی ذیل آیۀ: «يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ» (احقاف: 31) میگوید: «أي فإنكم إن آمَنتُم باللّه و رسولِه يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكُم»؛ که ظاهر کلام او بر زائده بودن «مِن» دلالت دارد.
همو در يغفر لكم من ذُنوبكم (نوح علیهالسلام: 4) میگوید: «أي فإنكم إن فعلتم ذلك يغفر لكم ذنوبكم و«من» مزيدة؛ وقيل: إن «من» هاهنا للتبعيض…» (مجمع البیان لعلوم القرآن (طبرسی)؛ ج10، ص542).
و نیز در مورد ولَقَد صَرَّفنَا في هذَا الْقُرآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَل (کهف: 54) چنین گفته شده: «قوله تعالى: «ولَقَد صَرَّفنَا»: مفعولُه محذوف. وقيل: «مِن» زائدة في «مِن كُلِّ مَثَلٍ» وهو المفعولُ، قاله ابن عطية؛ وهو مذهبُ الكوفيين والأخفش» (الدر المصون فى علوم الكتاب المكنون (سمین)؛ ج4، ص418).
درهرحال در مورد زائده بودن «من» در جملههای مثبت، در چند موضع از مجموعۀ «در محضر قرآن» بهطور مفصل توضیح داده شده است؛ از جمله: در آیۀ 265 سورۀ بقره ذیل وتثبيتًا مِن اَنفِسِهِم و در آیۀ 6 سورۀ یوسف علیهالسلام ذیل وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ (یوسف علیهالسلام: 6) پدر حضرت یوسف علیهالسلام به ایشان میفرمایند خداوند تو را اینگونه انتخاب کرده است که به تو یاد بدهد تأویل خوابها را. (نه اینکه بخشی از تأویل خوابها و یا از تأویل خوابها)
پس «مِن» در بعضی موارد معنای «از» ندارد و «زائده» است و ترجمه نمیشود
بنابراین ترجمه و مفهوم این قسمت از آیه عبارت است از:
«يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَ» [جلابیب را إدناء کنند یعنی کاری کنند که آنها را در بر بگیرد]
3-«جِلباب» چیست؟
«جَلابیب»، جمع جِلباب: پوشش بلندی که روی لباسهای دیگر پوشیده میشده.
در معنای جلباب اختلاف است:
- پوششی که سر و صورت را میپوشاند: «الجِلباب: خِمار المرأة الذي يُغَطّي رأسها ووجهها» (مجمع البیان لعلوم القرآن (طبرسی)؛ ج8، ص578).
- پوششی که از سر تا روی سینه را میپوشاند: «الجِلْبابُ: ثوب أَوسَعُ من الخِمار، دون الرِّداءِ، تُغَطِّي به المرأَةُ رأْسَها وصَدْرَها»(لسان العرب (ابن منظور)؛ ج1، ص272).
- پوششی مثل روسری و چارقد بلند که از سر تا روی باسن را میپوشاند: «يغطين بها وجوههنّ وأعطافهنّ» (الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل (زمخشری)؛ ج3، ص560)؛ [اعطاف جمع عِطف: یک طرف بدن از سر تا باسن و لگن: «عِطْفَا الرجلِ: جانِباه من لدن رأسِه إلى وَرِكَيْه» (صحاح اللغة و تاج العربیة (جوهری)؛ ج4، ص1405)؛ ورِك: باسن، لگن خاصره].
- پیراهن [بلند] یا پوشش یا لباسی مثل روپوش و مانتو که روی لباسهای دیگر میپوشند و تمام بدن را میپوشاند: «القَمِيصُ مُطْلَقاً، وخَصَّه بعضُهم بالمُشْتَمِلِ على البدَنِ كُلِّه وفَسَّره الجوهريُّ بالمِلْحَفَة» (تاج العروس من جواهر القاموس (مرتضی زبیدی)؛ ج1، ص373)؛ [«اللِّحَاف والمِلْحَفُ والمِلْحَفَة: اللِّباس الذي فوق سائر اللباس من دِثار [آنچه روی سایر لباسها میپوشند] البرد [سرما] ونحوه» (لسان العرب (ابن منظور)؛ ج9، ص314)]؛ دثار البرد: چیزی مثل پالتو و بارانی.
- چیزی شبیه چادر امروزی که روی لباس به سر میکنند: «وفَسَّره الجوهريُّ بالمِلْحَفَة» (تاج العروس من جواهر القاموس (مرتضی زبیدی)؛ ج1، ص373)؛ «والمِلْحفة: الشَّوْذَر، وهو جاذَر [احتمالاً همان چادر فارسی است که مُعَرَّب شده]» (جمهرة اللغة (ابن درید)؛ ج3، ص1326): «الشَّوْذَر: المِلحفة، وأحسِبُها فارسيّة معرَّبة» (جمهرة اللغة (ابن درید)؛ ج11، ص1178)].
المیزان نیز در توضیح «جلباب» میگوید: «أي ستر جميع البدن أقرب إلى أن يعرفن أنهن أهل الستر والصلاح» (المیزان في تفسير القرآن (طباطبایی)؛ ج16، ص339).
3-1. بررسی معانی فوق
3-1-1. معنای اول
(پوششی که سر و صورت را میپوشاند: «الجِلباب: خِمارُ المرأةِ الّذي يُغَطّي رأسَها ووجهها»):
از بین معانی فوق، معنای اول که از مجمعالبیان (مرحوم طبرسی) نقل شد، نمیتواند صحیح باشد چون از روایتی که در ادامه خواهد آمد بهوضوح بهدست میآید که «خِمار» و «جلباب» با هم فرق داشتهاند:
«سَأَلْتُ أبا عبدِ الله ـ عليه السّلام ـ عَنِ الْقَواعِدِ مِنَ النِّساءِ، مَا الَّذي يَصْلحُ لَهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ مِن ثِيابِهِنَّ؟ فقال ـ عليه السّلام ـ: الْجِلْبابُ. إلّا أَن تَكُونَ أَمَةً [کنیز] فَلَيْسَ عَلَيْها جُناحٌ أَنْ تَضَعَ خِمارَها» (تهذیب، ج7، ص480).
در ترجمه روایت: شخصی از حضرت امام صادق علیهالسلام سؤال میکند: آیۀ «الْقَواعِدِ مِنَ النِّساءِ….» منظور چه مقدار از لباس جایز است که کنار بگذارند؟ حضرت علیهالسلام در پاسخ میفرمایند: مجاز هستند که جلباب را کنار بگذارند مگر اینکه کنیز (برده) باشند.
توضیح اینکه:
- این روایت اشاره دارد به آیۀ وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزينَة (نور: 60).
یعنی خانمهای مُسِنّی که دیگر امیدی به ازدواج ندارند، اگر آرایش نداشته باشند بر آنها مانعی نیست که لباسهایشان را فرونهند (کنار بگذارند یعنی به شرطی که آرایش و زینت نداشته باشند میتوانند حجابشان را بردارند)
- ازآنجاکه حجاب و پوشش سر بر کنیزان واجب نیست، از عبارت: «إلّا أَن تَكُونَ أَمَةً [کنیز] فَلَيْسَ عَلَيْها جُناحٌ أَنْ تَضَعَ خِمارَها» معلوم میشود «خمار» چیزی شبیه روسری، مقنعه یا شال بوده که موی سر را میپوشانده است.
- از این روایت بهدست میآید که بر خانمهای مسن (القواعد من النساء) نیز استفاده از «خمار» برای پوشش سر لازم است؛ ولی میتوانند «جلباب» نپوشند.
3-1-2. معنای دوم
(پوششی که از سر تا روی سینه را میپوشاند: «الجِلْبابُ: ثوب أَوسَعُ من الخِمار، دون الرِّداءِ، تُغَطِّي به المرأَةُ رأْسَها وصَدْرَها»):
علیالظاهر این معنا همان معنای اول است؛ زیرا آنچه سر تا سینه را میپوشاند همان «خِمار» (روسری، مقنعه یا شال) است.
3-1-3. معنای سوم
(پوششی مثل روسری و چارقد بلند که از سر تا روی باسن را میپوشاند: «يُغَطّين بِها وجوهَهُنَّ وأعطافَهنّ»):
این معنا نیز با دو معنای قبل قابلجمع است، یعنی بر اساس این معنا، «جلباب» یک «خِمار» بلند است، یعنی یک روسری بزرگ، چارقد؛ که اگر این معنا برای «جلباب» صحیح باشد، باید ـ بر اساس روایت فوق ـ قائل شویم که خانمها در گذشته یک روسری و روی آن یک چارقد (روسری بلند و بزرگ) به سر میکردهاند که کمی بعید به نظر میرسد.
3-1-4. معنای چهارم
(پیراهن [بلند] یا پوشش یا لباسی مثل روپوش و مانتو که روی لباسهای دیگر میپوشند و تمام بدن را میپوشاند: «القَمِيصُ مُطْلَقاً، وخَصَّه بعضُهم بالمُشْتَمِلِ على البدَنِ كُلِّه وفَسَّره الجوهريُّ بالمِلْحَفَة»):
قمیص: پیراهن [بلند]؛ روپوش، مانتو، که با عبارت «فالبَس لَهُم جِلباباً مِنَ اللِّين» (نهج البلاغه (سید رضی)؛ نامه19) سازگار است. چه اینکه «لین» و «نرمی» به جلبابی (قمیصی) تشبیه شده که پوشیده میشود و بدن را فرامیگیرد، ولی با عبارت يدنين عليهن سازگار نیست؛ چون در این صورت باید گفته میشد: يَلبَسْنَ، نه يدنين عليهن.
پس میتوان پذیرفت که یکی از معانی «جلباب»، قَمیص یا قَمیص بلند [روپوش، مانتو] است که روی لباس دیگری میپوشیدند و بدن را میپوشانده ولی این معنا نمیتواند در سورۀ احزاب مراد باشد.
3-1-5. معنای پنجم
(چیزی شبیه چادر امروزی که روی لباس به سر میکنند: «وفَسَّره الجوهريُّ بالمِلْحَفَة» (تاج العروس من جواهر القاموس (مرتضی زبیدی)؛ ج1، ص373)؛ «والمِلْحفة: الشَّوْذَر، وهو جاذَر [احتمالاً همان چادر فارسی است که مُعَرَّب شده]» (جمهرة اللغة (ابن درید)؛ ج3، ص1326): «الشَّوْذَر: المِلحفة، وأحسِبها فارسيّة معرَّبة» (جمهرة اللغة (ابن درید)؛ ج11، ص1178)]):
الملحفة: چیزی شبیه چادر امروزی که روی لباس به سر میکنند؛ روایت ذیل معنای «ملحفة» را روشنتر میکند:
«الحسين بن سعيد عن ابن أبي عمير عن عمر بن أذينة عن زرارة قال: سألت أبا جعفر ع- عن أدنى ما تصلي فيه المرأة؟ قال: دِرعٌ [پیراهن] ومِلحَفَةٌ فَتَنشرها على رأسها وتتجلل بها [خود را با آن میپوشاند]» (تهذیب؛ تحقیق خرسان؛ ج2، ص217).
شخصی به نام زُراره (از راویان مشهور) از امام باقر علیهالسلام سؤال میکند: کمترین چیزی که یک خانم میتواند با آن نماز بخواند چیست؟ حضرت علیهالسلام در پاسخ میفرمایند: «دِرع» [پیراهن زنانه] و مِلحفهای که او را میاندازد روی سرش و خودش را با آن میپوشاند [یعنی همان چادر امروزی]
از عبارت «فتنشرها علی رأسها وتتجلل بها» بهخوبی معلوم میشود که جلباب را به روی سر میانداخته و خود را با آن میپوشاندهاند؛ مثل چادر و عباء زنانه امروزی.
این حدیث نیز معنای پنجم را تأیید میکند:
«من ألقى جلباب الحياء لا غيبة له» (تحف العقول عن آل الرسول (ص) (ابن شعبه حرانی)؛ ص45)،
از این عبارت میتوان فهمید که:
اولاً: «جلباب» تمام بدن را میپوشانده، چه اینکه «حياء» که باید سر تا پای انسان را در بر بگیرد به «جلباب» تشبیه شده است.
ثانیاً: قید «ألقى» (انداخت) به جای «خلع» (از تن درآورد) مؤید این است که «جلباب» در این عبارت به معنای «پیراهن و مانتو» نیست، بلکه به معنای «پوشش بلندی که مثل چادر یا عباء زنانه به سر میکردهاند» نزدیکتر است.
البته در برخی متون کهن، هر دو معنای چهارم و پنجم قابل انطباق است؛ مثلاً:
- «ما زلت أنتظر بكم عواقب الغدر وأتوسمكم بحلية المغترين حتى سترني عنكم جلبابُ الدين» (نهجالبلاغه (سیدرضی)؛ خطبه 4)، از این عبارت نیز به قرینۀ «سترني» فهمیده میشود که «جلباب» شخص را میپوشانده است.
- «معاشر المسلمين استَشعِروا الخشية وتجلببوا السكينة» (نهجالبلاغه (سید رضی)؛ خطبه 66)؛ «استشعروا الخشية» یعنی «خشية» را «شِعار» خود قرار دهید. شعار یعنی لباسی که با پوست بدن تماس دارد. و «سکینة و وقار» را «جلباب» خود قرار دهید.
- از اینجا میتوان فهمید که «جلباب» روی لباس دیگری (شِعار) پوشیده میشده ـ مثل مانتوـ یا روی سر انداخته میشده و بدن را فرامیگرفته است ـ مثل چادرـ: «قوله: استشعروا الخشية أي اجعلوا الخوف من الله تعالى من شِعاركم والشعار من الثياب ما يكون دون [زیر] الدثار وهو يلي [نزدیک است به] الجلد وهو ألصق [چسبیدهترین] ثياب الجسد وهذه استعارة حسنة والمرادُ بذلك أمرُهم بملازمة الخشية والتقوى كما أن الجلد يلازم الشعار. قوله: وتجلببوا السكينة أي اجعلوا السكينة والحلم والوقار جلبابا لكم. والجلباب: الثوب المشتمل على البدن» (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد؛ ج5، ص169).
- حدیث فوق یعنی «سَأَلْتُ أبا عبدِ الله ـ عليه السّلام ـ عَنِ القَواعِدِ مِنَ النِّساءِ، مَا الَّذي يَصْلحُ لَهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ مِن ثِيابِهِنّ؟ فقال ـ عليه السّلام ـ: الْجِلْبابُ. إلّا أَن تَكُونَ أَمَةً [کنیز] فَلَيْسَ عَلَيْها جُناحٌ أَنْ تَضَعَ خِمارَها» با معنای چهارم و پنجم قابلفهمتر است؛ یعنی با توجه به این معنا میتوان حدیث را اینطور فهمید که خانمها یک «خمار» (روسری یا مقنعه) به سر میکردهاند و نیز یک «جلباب» مثل یک مانتو میپوشیدهاند یا یک «جلباب» مثل یک چادر به سر انداختهاند.
درهرحال به نظر میرسد، در آیۀ سورۀ احزاب با توجه به قید يدنين عليهن، معنای پنجم صحیحتر و با آیه قابلانطباقتر باشد.
نکتۀ آخر اینکه
بعضی گفتهاند این پوشش، پوشش جدیدی است (مثلاً از دورۀ صفویه آمده) و در زمان قدیم وجود نداشته است. اما چنانکه توضیح داده شد، از عبارات کهن عربی بهدست میآید که پوششی شبیه چادر -که به آن جلباب گفته میشده- در زمان گذشته وجود داشته و نصوصی نیز که داریم، به استفاده از این پوشش اشاره دارد.
تأکید میکنم غرض از توضیحاتی که داده شد، این نیست که بگوییم: «طبق این آیه، پوشش واجب برای خانمها چادر است»؛ اصلاً چنین قصدی نداشتهایم (این مسئلهای فقهی است. پوشش باید انجام شود؛ حال به هر نحوی)؛ خواستیم بگوییم آیه به این مطلب اشاره دارد. گاهی بعضی عباراتی که در آیات به کار میرود، صرفاً به عنوان یک مصداق است (و مصادیق دیگری نیز میتواند وجود داشته باشد). هرکس به هرنحوی که میخواهد، میتواند پوشش خود را آنطور که رضای خداوند متعال است، حفظ کند .
«والسلام عليكم ورحمة اللّه وبركاته»
با تشکر از خانم خراسانچی جهت آمادهسازی متن